بعضی روزا قشنگترن ...

پیاز رو رنده میکنم برای تمام غذاها رنده میکنم.

تابه رو میزارم رو شعله ی گاز و روشن میکنم.

کمی که سبک شدن پیازها وقته اضافه کردنه گوشت چرخ شده س 

از بوی گوشت بدم میاد پیاز هم نمیتونه بوی چندش گوشت رو از بین ببره ولی چاره ای نیست تحمل بایدم.

در کابینت رو که باز میکنم دلم میخواد بعد اضافه کردن زرچوبه و فلفل سیاه یه کم آویشنم بریزم تو مایه ی گوشت و پیاز...

دوست دارم فلفل قرمز بریزم و اصلا در مصرفش صرفه جویی نکنم.

بجای رب دلم گوجه رنده شده می خواد به اضافه ی فلفل دلمه ریز خورد شده یه کم ذرت شیرین و نخود فرنگی هم بد نیست.یا هویج و لوبیا سبز...

دوست دارم جعفری ساطوری شده رو خیلی قشنگ بپاشم رو مواد تو تابه...

الان تابه ی من با کلی سبزیجات و گوشت روی شعله ی گاز منتظره ادامه ی کاره...

ماکارونی درشت که وسطشم سوراخه توقابلمه با آب و نمک و زرچوبه داره می جوشه!

حالا آبکش میکنم و مواد رو میریزم رو ماکارونی یه ذره پنیر رنده میکنم رو مواد داغ یه برگ ریحونم رو پنیرا...

این وسط موزیکی که چند لحظه پیش داشت پخش میشد تموم شده و الان که وقت سرو غذاست صدای امواج اقیانوس و مرغ ماهیخوار به گوش میرسه

خونه آرومه از پشت در صدای دسته کلید میاد.یکی میخواد درو باز کنه بیاد تو من عین ۲۷ سال گذشته دل تو دلم نیست...

میزو میچینم و....

 

پ ن:ماکارونی ما فقط گوشت چرخ شده داره معمولا و رب و فلفل زرچوبه...

 

 

دروغ

در دنیای کوچک خودم تمام انسان ها راستگو و صادق،صاف و بی آلایش بودند!

در دنیای من دروغ وجود نداشت.تظاهر و ریا وجود نداشت.در دنیای من انسانها عین پدر و مادرم بودند دقیقا!ظاهر و باطنشان یکی بود.

اما حالا دنیای من پر است از آدمهای ظاهرا صادق و راستگو ولی باطنا پر از دروغ و ریا و تظاهر...

چه کسی گفت دنیا با دروغ و ریا زیباتر است؟